یوسف در زندان ثم بدا لهم من بعد ما راوالایات لیسجننه حتى حین . (سوره یوسف : 36) با آنکه پاکى و بیگناهى یوسف ، بر عزیز مصر و دیگر دست اندرکاران به اثبات رسیده بود، تصمیم گرفتند او را بر زندان بیاندازند و براى مدتى ، او را در محرومیت و رنج نگهدارند. یوسف که از آن آزمایش بزرگ الهى سر بلند بیرون آمده بود، با آغوش باز زندان را پذیرا شد و آن محیط و شرائط دشوار آنرا براى بندگى خداوند مناسب تر یافت . درست همانروز که یوسف را تحویل زندان دادند، دو جوان دیگر، از کارکنان دربار را با او زندانى کردند. آن دو جوان از نزدیکان شاه ، یکى مسئول آشپزخانه و دیگرى شرابدار او بودند که متهم به سوء قصد نسبت بجان شاه شدند و تا تعیین تکلیف و رسیدگى به پرونده ، بزندان افتادند . یکروز صبح آن دو جوان نزد یوسف آمدند و گفتند: اى یوسف ، ما هر کدام خوابى دیده ایم ، تو که چهره نورانى و رفتار انسانیت ، نشان میدهد از بندگان نیکوکار و شایسته خدا هستى ، تعبیر خواب مرا براى ما بگو. اولى گفت : من در خواب دیدم ، مشغول فشردن انگور و تهیه شراب هستم . دومى گفت :من در خواب دیدم ، مقدارى نان روى سرم گذاشته و آنرا بسوى مقصدى میبرم و پرندگان از آن نانها میخورند. تعبیر خواب ما چیست ؟ یوسف که از هر فرصتى براى راهنمائى مردم استفاده میکرد، وقتى علاقه آنها را بدانستن تعبیر خوابشان دید، فرصت را غنیمت شمرد و گفت : من قول میدهم که خوابهاى شما را بر اساس دانشى که در دسترس بشر نیست و پروردگار من آنرا بمن عطا کرده ، قبل از آنکه جیره غذائى روزانه شما را بیاورند، براى شما بگویم . علم تعبیر خواب را خداوند بى جهت بمن نداده است .من راه و روش کسانیکه بخدا ایمان ندارند و بجهان آخرت معتقد نیستند را رها کرده ام . من پیروى از سیره پدرانم : ابراهیم ، اسحاق و یعقوب را بر گزیده ام و اصولا ما اجازه نداریم که براى خداوند شریکى قائل شویم و این نیز از الطاف خداوند بر مااست ، که از شرک و انحراف نجاتمان داده و به سر چشمه یگانه پرستى و توحید خالص راهنمائى فروده است ولى بیشتر مردم از این نعمت بزرگ ، قدردانى و سپاسگذارى نمیکنند. رفقا، شما خودتان عقل و درک دارید، کمى بیاندیشید، آیا این بتهاى پراکنده و موجودات بى خاصیت براى پرستش شایسته ترند، یا خداوند یگانه قهار؟! این بتهائى که شما مى پرستید، تنها نام خدا بودن را که شما و پدرانتان برآنها نهاده اید، با خود دارند. هیچ دلیل و برهانى بر حقانیت این راه ، از جانب خداوند نرسیده و هیچکس حق ندارد، جز فرمان خداوند، فرمان دیگرى را گردن نهد و او فرمان داده که جز او کسى را نپرستید. راه درست و دین حق این است ولى بیشتر مردم علم و آگاهى ندارند. یوسف پس از بیان این جملات هدایتگر، به تعبیر خواب آن دو جوان پرداخت و گفت : تعبیر خواب نفر اول که در خواب دیده شراب میسازد اینستکه از اتهام وارده تبرئه میشود و به کارقبلى خود که شربدارى شاه است ، باز میگردد. تعبیر خواب دومى اینست که در دادگاه محکوم بمرگ میشود و او را به دار میکشند و پرندگان از مغز سر او خواهند خورد و آنچه گفتم امرى است قطعى و اجتناب ناپذیر. آنگاه رو جوان اولى که بنا بود نجات یابد و به دربار باز گردد کرد و گفت : سرگذشت من و توطئه اى که انجام گرفته و مرا بى گناه به زندان انداخته ، براى شاه بگو تا دستور آزادى مرا صادر کند. خوابها همانگونه تعبیر شد. از آن دو جوان یکى اعدام و دیگرى آزاد شد و به دربار بازگشت ولى شیطان ، یوسف را از یاد او برد و در نتیجه سالها در زندان گرفتار ماند.